آلفرد بینه یک روانشناس فرانسوی بود که اولین تست IQ عملی، تست Binet–Simon را ابداع کرد. در سال 1904، وزارت آموزش و پرورش فرانسه از آلفرد بینه، روانشناس خواست تا روشی ابداع کند که تعیین کند کدام دانشآموز به طور مؤثر از آموزش منظم کلاس درس نمیآموزد تا بتوان به آنها کار اصلاحی داد. بینه همراه با همکارش تئودور سایمون، در سالهای 1908 و 1911 بازبینیهایی از آزمون خود را منتشر کرد که آخرین آن درست قبل از مرگش ظاهر شد.
بینه با نام آلفردو بینتی در نیس متولد شد که در آن زمان بخشی از پادشاهی ساردینیا بود تا اینکه توسط امپراتوری دوم فرانسه در سال 1860 الحاق شد و سیاست فرانسیزاسیون متعاقب آن شکل گرفت.
بینه در دانشکده حقوق در پاریس تحصیل کرد و مدرک خود را در سال 1878 دریافت کرد. او همچنین فیزیولوژی را در سوربن خواند. اولین سمت رسمی او به عنوان محقق در یک کلینیک عصبی، بیمارستان Salpêtrière، در پاریس از سال 1883 تا 1889 بود. از آنجا، بینه از سال 1891 تا 1894 به عنوان محقق و معاون مدیر آزمایشگاه روانشناسی تجربی در سوربن مشغول به کار شد. در سال 1894، او تا سال 1911 (مرگ او) به عنوان مدیر آزمایشگاه ارتقا یافت. بینه همچنین خود را با خواندن متون روانشناسی در کتابخانه ملی پاریس آموزش داد. او به زودی مجذوب ایده های جان استوارت میل شد که معتقد بود عملیات اطلاعاتی را می توان با قوانین انجمن گرایی توضیح داد. بینه در نهایت متوجه محدودیت های این نظریه شد، اما ایده های میل همچنان بر کار او تأثیر می گذارد.
در سال 1883، سالها مطالعه بدون همراه زمانی به پایان رسید که بینه به چارلز فره معرفی شد و او را به ژان مارتین شارکو، مدیر کلینیکی به نام La Salpêtrière، پاریس معرفی کرد. شارکو مربی او شد و بینه نیز به نوبه خود در کلینیک مشغول به کار شد و در آزمایشگاه عصبی او کار می کرد. در زمان تصدی بینه، شارکو در حال آزمایش هیپنوتیزم بود و بینه تحت تأثیر شارکو، چهار مقاله در مورد کار خود در این زمینه منتشر کرد. بینه به شدت از موضع شارکو حمایت کرد که شامل این باور بود که افراد دارای سیستم عصبی ضعیف و ناپایدار مستعد هیپنوتیزم هستند. متأسفانه، نتیجه گیری های شارکو تحت نظارت حرفه ای تاب نیاورد و بینه مجبور شد اعتراف شرم آور علنی کند که در حمایت از معلمش اشتباه کرده است. با این وجود، او نام خود را در سطح بین المللی در این زمینه تثبیت کرده بود، به عنوان مثال مورتون پرینس در سال 1904 اظهار داشت که "مشکلات خاصی در اتوماسیون ناخودآگاه همیشه با نام بروئر و فروید در آلمان، ژانت و آلفرد بینه در فرانسه همراه خواهد بود.
هنگامی که درگیری او با هیپنوتیزم به دلیل عدم موفقیت در ایجاد پذیرش حرفه ای کاهش یافت، او به مطالعه رشد کودک که با تولد دو دخترش، مارگریت و آلیس، که هر دو در سال های 1885 و 1887 به دنیا آمدند، روی آورد. بینه آلیس را یک ذهن گرا نامید. و مارگریت یک عینگرا، و با پیشبینی انواع روانشناختی کارل یونگ، مفاهیم دروننگری و بروننگری را توسعه داد. مقالهها و بررسیهایی که اکنون روانشناسی تجربی، رشدی، آموزشی، اجتماعی و افتراقی نامیده میشود.» برگین و سیژک (2001) نشان میدهند که این کار ممکن است بر ژان پیاژه تأثیر گذاشته باشد، که بعداً با همکار بینه، تئودور سیمون مطالعه کرد. در سال 1920. تحقیقات بینه با دخترانش به او کمک کرد تا درک در حال رشد خود از هوش، به ویژه اهمیت دامنه توجه و تلقین پذیری در رشد فکری را اصلاح کند.
علیرغم علایق تحقیقاتی گسترده و گستردگی انتشارات بینه، امروزه او بیشتر به خاطر کمک هایش به اطلاعات شناخته شده است. ولف فرض می کند که این نتیجه عدم وابستگی او به یک دانشگاه بزرگ است.از آنجایی که بینه هیچ تحصیلات تکمیلی رسمی در روانشناسی نداشت، کرسی استادی را در یک موسسه معتبر که در آن دانشجویان و منابع مالی مطمئناً کار او را تداوم بخشند، نداشت. بهعلاوه، نظریههای مترقیتر او، کاربرد عملیای را که مقیاس هوش او برمیانگیزد، فراهم نمیکرد.
بینه و همکارش فره چیزی را که انتقال می نامند کشف کردند و قطبی شدن ادراکی و عاطفی را نیز تشخیص دادند. بینه و فره فکر میکردند یافتههای آنها یک پدیده و از اهمیت بالایی برخوردار است. پس از تحقیقات بسیاری، این دو مرد مجبور شدند اعتراف کنند که در مورد مفاهیم انتقال و قطبی سازی اشتباه کرده اند. اساساً بیماران آنها میدانستند که چه چیزی انتظار میرود، چه اتفاقی میافتد، و بنابراین به سادگی موافقت کردند. بینه همه چیز را در آزمایش خود و نتایج آن به خطر انداخته بود و این شکست برای او تلفات داشت.
در سال 1890، بینه از La Salpêtrière استعفا داد و دیگر هرگز به این مکان یا مدیر آن اشاره نکرد. سپس علایق او به سمت رشد فرزندانش، مادلین و آلیس که دو سال اختلاف داشتند، معطوف شد. این تحقیق پیشبینی میکند که ژان پیاژه چندی بعد در مورد رشد شناخت در کودکان انجام داد.
شغلی برای Binet در سال 1891 در آزمایشگاه روانشناسی فیزیولوژیک در سوربن فراهم شد. او یک سال بدون دستمزد کار کرد و در سال 1894 به عنوان مدیر کار کرد. این موقعیتی بود که بینه تا زمان مرگش حفظ کرد و او را قادر ساخت تا مطالعات خود را در مورد فرآیندهای ذهنی دنبال کند. تئودور سایمون در حین مدیریت آزمایشگاه، برای انجام تحقیقات دکترا زیر نظر بینه درخواست داد. این آغاز همکاری طولانی و پربار آنها بود. در طول این مدت او همچنین یکی از بنیانگذاران مجله روانشناسی فرانسوی، L'Année Psychologique، به عنوان مدیر و سردبیر مجله ای بود که اولین مجله علمی در این حوزه بود. در این دوره او با ویکتور هانری کار می کرد، که امروزه بیشتر به دلیل کارش در شیمی فیزیک و ریشه های آنزیم شناسی، در مورد تأثیرات خستگی فکری بر ترکیب مدفوع مشهور است.
شغل بعدی و آزمون بینه-سایمون
در سال 1899 از بینه خواسته شد تا عضو انجمن آزاد برای مطالعه روانشناختی کودک باشد. تحصیلات فرانسوی در پایان قرن نوزدهم به دلیل قانونی تصویب شد که تحصیل کودکان شش تا چهارده ساله در مدرسه را اجباری کرد. این گروه که بینه عضو آن شد امیدوار بود که مطالعه کودکان را به شیوه ای علمی آغاز کند. بینه و بسیاری دیگر از اعضای جامعه به کمیسیون عقب مانده ها منصوب شدند. این سوال به این صورت بود که "آزمونی که باید برای کودکانی که احتمالاً دارای اختلالات یادگیری هستند، که ممکن است آنها را در یک کلاس درس قرار دهد، باید داده شود؟" بینه مشکل خود را تعیین تفاوت هایی که کودک عادی را از غیرعادی جدا می کند و اندازه گیری چنین تفاوت هایی را به وجود آورد. L'Etude Experimentale de l'Intelligence (مطالعات تجربی هوش) کتابی بود که او برای توصیف روش های خود استفاده کرد و در سال 1903 منتشر شد.
توسعه آزمایشات و تحقیقات بیشتر بلافاصله پس از انتشار کتاب با کمک یک دانشجوی جوان پزشکی به نام تئودور سایمون آغاز شد. سایمون چند سال قبل خود را به عنوان دستیار تحقیقاتی بینه نامزد کرده بود و با او در تستهای هوشی که بینه به آنها شهرت دارد، کار میکرد که نام سایمون را نیز دارد. در سال 1905، آزمون جدیدی برای اندازه گیری هوش ارائه شد که به سادگی مقیاس بینه-سایمون نامیده شد. در سال 1908، آنها مقیاس را اصلاح کردند، تست ها را حذف کردند، اصلاح کردند و اضافه کردند و همچنین آنها را بر اساس سطوح سنی از سه تا سیزده مرتب کردند.
در سال 1904، یک گروه حرفه ای فرانسوی برای روانشناسی کودک، La Société Libre pour l'Etude Psychologique de l'Enfant، از طرف دولت فرانسه فراخوانده شد تا کمیسیونی را برای آموزش کودکان عقب مانده تعیین کند. از کمیسیون خواسته شد تا مکانیزمی برای شناسایی دانش آموزانی که نیاز به آموزش جایگزین دارند ایجاد کند. بینه که یکی از اعضای فعال این گروه بود، انگیزه رشد مقیاس ذهنی خود را پیدا کرد.
بینه و سایمون، در ایجاد چیزی که از نظر تاریخی به مقیاس بینه-سایمون معروف است، وظایف مختلفی را شامل میشدند که فکر میکردند نماینده تواناییهای معمولی کودکان در سنین مختلف است. این فرآیند انتخاب کار بر اساس سالها مشاهده کودکان در محیطهای طبیعی و تحقیقات قبلی توسط بینه و دیگران بود. آنها سپس اندازه گیری خود را بر روی نمونه ای متشکل از پنجاه کودک، ده کودک در هر پنج گروه سنی آزمایش کردند. کودکانی که برای مطالعه خود انتخاب شدند توسط معلمان مدرسه خود به عنوان افراد متوسط برای سن خود شناسایی شدند. هدف از این مقیاس عملکرد طبیعی، که بعداً دو بار با استفاده از استانداردهای دقیقتر مورد بازنگری قرار گرفت، مقایسه تواناییهای ذهنی کودکان نسبت به همسالان عادی آنها بود.
این مقیاس شامل 30 وظیفه با دشواری فزاینده بود. ساده ترها می توانند توسط همه انجام شوند. برخی از سادهترین آیتمهای آزمایشی ارزیابی میکردند که آیا کودک میتواند پرتوی نور را دنبال کند یا با معاینهکننده صحبت کند. کارهای کمی سختتر نیاز داشت که کودکان به قسمتهای مختلف بدن اشاره کنند، یک سری ۲ رقمی را تکرار کنند، جملات ساده را تکرار کنند، و کلماتی مانند خانه، چنگال یا مادر را تعریف کنند. آیتمهای آزمون سختتر از بچهها میخواست که تفاوت بین جفت چیزها را بیان کنند، نقاشیها را از حافظه بازتولید کنند یا از سه کلمه دادهشده مانند «پاریس، رودخانه و ثروت» جملات بسازند. سخت ترین موارد آزمون شامل درخواست از کودکان برای تکرار 7 رقم تصادفی، یافتن سه قافیه برای کلمه فرانسوی "obéissance" و پاسخ به سوالاتی مانند "همسایه من بازدیدکنندگان عجیب و غریبی داشته است. او به نوبه خود یک دکتر، یک وکیل، دریافت کرده است. و سپس یک کشیش چه اتفاقی می افتد؟ (فانچر، 1985).
برای استفاده عملی از تعیین موقعیت تحصیلی، نمره در مقیاس بینه-سایمون سن ذهنی کودک را نشان می دهد. به عنوان مثال، یک کودک 6 ساله که همه وظایف را معمولاً توسط کودکان 6 ساله پشت سر گذاشته است - اما هیچ چیز فراتر از آن - دارای سن ذهنی است که دقیقاً با سن تقویمی او مطابقت دارد، 6.0. (فانچر، 1985).
بینه در مورد محدودیت های مقیاس خود صریح بود. او بر تنوع قابل توجه هوش و نیاز متعاقب آن به مطالعه آن با استفاده از معیارهای کیفی به جای معیارهای کمی تاکید کرد. بینه همچنین تاکید کرد که رشد فکری با نرخهای متغیر پیشرفت میکند و میتواند تحت تأثیر محیط قرار گیرد. بنابراین، هوش صرفاً مبتنی بر ژنتیک نبود، به جای ثابت، انعطافپذیر بود و فقط در کودکان با پیشینههای مشابه یافت میشد. با توجه به موضع بینه مبنی بر اینکه تست هوش در معرض تغییر است و قابل تعمیم نیست، مهم است که به دگردیسی که تست ذهنی در راه خود به ایالات متحده پیدا کرد نگاه کنیم.
در حالی که بینه در حال توسعه مقیاس ذهنی خود بود، رهبران تجاری، مدنی و آموزشی در ایالات متحده با مسائلی در مورد چگونگی پاسخگویی به نیازهای جمعیت در حال تنوع مواجه بودند و در عین حال همچنان به خواسته های جامعه پاسخ می دادند. فراخوانی برای تشکیل جامعهای مبتنی بر شایستهسالاری و در عین حال تأکید بر آرمانهای طبقه بالا مطرح شد. در سال 1908، H.H. Goddard، قهرمان جنبش اصلاح نژاد، در آزمایش ذهنی به عنوان راهی برای اثبات برتری نژاد سفید مفید بود. گدار پس از تحصیل در خارج از کشور، مقیاس بینه سایمون را به ایالات متحده آورد و آن را به انگلیسی ترجمه کرد.
به دنبال جنبش تست ذهنی ایالات متحده، لوئیس ترمن بود که مقیاس سیمون بینه را گرفت و با استفاده از نمونه بزرگ آمریکایی آن را استاندارد کرد. مقیاس جدید استنفورد-بینه دیگر تنها برای حمایت از آموزش برای همه کودکان مورد استفاده قرار نمی گرفت، همانطور که هدف بینه بود. هدف جدیدی از تست هوش در کتابچه راهنمای استنفورد بینه با آزمایشی که در نهایت منجر به "کاهش بازتولید ضعف ذهنی و از بین بردن حجم عظیمی از جنایت، فقر و ناکارآمدی صنعتی" شد، نشان داده شد.
سیگلر در پاسخ به این سوال که چرا بینه در مورد استفادههای تازهای که از اندازهگیری خود پیدا کرده صحبت نمیکند، خاطرنشان کرد که بینه از این نظر که هرگز به خارج از فرانسه سفر نمیکرد و به سختی در سازمانهای حرفهای شرکت میکرد، تا حدودی انزواگرا بود.علاوه بر این، مقیاس ذهنی او در زمان حیاتش در کشور خودش پذیرفته نشد و به همین دلیل دچار همان سرنوشت نشد. سرانجام، زمانی که بینه از «عقاید خارجی که بر ابزار او پیوند زده میشود» آگاه شد، کسانی را محکوم کرد که با «بدبینی وحشیانه» و «احکام اسفناک» مفهوم هوش را به عنوان یک ساختار واحد و واحد ترویج میکردند.
او مطالعات زیادی در مورد کودکان انجام داد. آزمودنی های تجربی او بین 3 تا 18 سال بود. بینه نسخه سوم مقیاس بینه-سایمون را اندکی قبل از مرگش در سال 1911 منتشر کرد. مقیاس بینه-سایمون در سراسر جهان بسیار محبوب بوده و هست، عمدتاً به دلیل ادبیات گسترده ای که پرورش داده است و همچنین سهولت نسبی مدیریت آن. .
از زمان مرگ او، افراد زیادی از بسیاری جهات بینه را گرامی داشته اند، اما دو مورد از این موارد برجسته هستند. در سال 1917، انجمن آزاد برای مطالعات روانشناختی کودک، که بینه در سال 1899 به عضویت آن درآمد و باعث توسعه تستهای هوش او شد، به یاد روانشناس مشهور، نام خود را به La Société Alfred Binet تغییر داد. افتخار دوم تا سال 1984 بود، زمانی که مجله Science 84 مقیاس بینه-سایمون را به عنوان یکی از بیست مورد از مهم ترین پیشرفت ها یا اکتشافات قرن انتخاب کرد.
مقالات
La psychologie du raisonnement; Recherches expérimentales par l'hypnotisme (Paris, Alcan, 1886; English translation, 1899). Published in English as The psychology of reasoning, based on experimental researches in hypnotism (Chicago, Open court publishing company, 1899).
Le magnétisme animal (Paris, F. Alcan, 1887). Published in English as Animal Magnetism (New York, D. Appleton and company, 1888)
Perception intérieure (1887).
Etudes de psychologie expérimentale (1888).
Les altérations de la personnalité (Paris: F. Alcan, 1892). Published in English as Alterations of personality (New York : D. Appleton and company, 1896).
The Psychic Life of Micro-Organisms: A Study in Experimental Psychology (1894)
Introduction à la psychologie expérimentale (1894; with co-authors).
On Double Consciousness (1896).
Binet, A. & Henri, V. La fatigue intellectuelle (Paris, Schleicher frères, 1898).
La Suggestibilité (Paris: Schleicher, 1900).
Etude expérimentale de l'intelligence (1903).
L'âme et le corps (1905). Published in English as The Mind and the Brain (London: Kegan Paul, Trench, Trübner & co. ltd.).
Les révélations de l'écriture d'après un contrôle scientifique (Paris: Félix Alcan, 1906).
Binet, A. & Simon, T. Les enfants anormaux (Paris, A. Colin, 1907). Published in English as Mentally defective children (1907).
Les idées modernes sur les enfants (Paris, E. Flammarion, 1909).
L'intelligence des imbecile (L'année psychologique, 15, 1–147, 1909). Published in English as The intelligence of the feeble-minded (Baltimore: Williams & Wilkins company, 1916).