لوئیس مدیسون ترمن روانشناس، دانشگاهی و طرفدار اصلاح نژادی آمریکایی بود. او به عنوان یک پیشگام در روانشناسی تربیتی در اوایل قرن بیستم در مدرسه آموزش استنفورد مورد توجه قرار گرفت. ترمن بیشتر به خاطر بازبینی مقیاسهای هوش استانفورد-بینه و شروع مطالعه طولی کودکان با بهره هوشی بالا به نام مطالعات ژنتیکی نابغه شناخته شده است. او به عنوان یک اصلاحشناس برجسته، عضو بنیاد بهبود انسان، انجمن اصلاح نژاد آمریکا و انجمن تحقیقات اصلاح نژاد بود. او همچنین به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا خدمت کرد. مروری بر نظرسنجی روانشناسی عمومی، که در سال 2002 منتشر شد، ترمن را به عنوان هفتاد و دومین روانشناس پر استناد قرن بیستم در رتبهبندی با جی. استنلی هال قرار داد.
ترمن در شهرستان جانسون، ایندیانا، پسر مارتا پی (کاتسینگر) و جیمز ویلیام ترمن متولد شد. او در سال های 1894 و 1898 مدرک BS، BPd (لیسانس پداگوژی) و لیسانس را از کالج سنترال نرمال دریافت کرد و در سال 1903 مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد را از دانشگاه بلومینگتون ایندیانا دریافت کرد. وی دکترای خود را در سال 1905 از دانشگاه کلارک دریافت کرد.
او در سال 1905 به عنوان مدیر مدرسه در سن برناردینو، کالیفرنیا و در سال 1907 به عنوان استاد در مدرسه عادی لس آنجلس کار کرد. در سال 1910، به دعوت الوود پترسون کابرلی و به عنوان استاد روانشناسی تربیتی به هیئت علمی دانشگاه استنفورد پیوست. تا زمان مرگش با دانشگاه در ارتباط بود. او از سال 1922 تا 1945 به عنوان رئیس بخش روانشناسی خدمت کرد.
تست هوش
ترمن نسخه Stanford Revision مقیاس بینه-سایمون را در سال 1916 منتشر کرد و تجدید نظرها در سال 1937 و 1960 منتشر شد. کار اصلی روی آزمایش توسط آلفرد بینه و تئودور سیمون فرانسوی تکمیل شده بود. ترمن آزمون خود - "Stanford-Binet" - را به عنوان کمکی برای طبقه بندی کودکان ناتوان رشدی تبلیغ کرد. در اوایل، ترمن پیشنهاد ویلیام استرن را پذیرفت که سن ذهنی/سن تقویمی ضربدر 100 به ضریب هوش یا IQ تبدیل شود. تجدید نظرهای بعدی، هنجاربندی همگروهی دیوید وکسلر از IQ را پذیرفت.
بازنگریهای استنفورد بینه (اکثراً اخیراً پنجمین آن) بهعنوان معیاری برای سنجش هوش عمومی هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان همچنان در حال استفاده گسترده است.
اولین مدیریت انبوه تست IQ با 1.7 میلیون سرباز در طول جنگ جهانی اول انجام شد، زمانی که ترمن در نقش تست روانشناسی با ارتش ایالات متحده خدمت می کرد. ترمن توانست با سایر روانشناسان کاربردی برای دسته بندی نیروهای استخدام شده ارتش همکاری کند. به استخدامکنندگان آزمونهای هوش گروهی داده شد که انجام آن حدود یک ساعت طول کشید. گزینههای تست شامل Army Alpha، یک تست متنی، و Army Beta، یک تست مبتنی بر تصویر برای افراد غیرخواننده بود. 25% نتوانستند آزمون آلفا را کامل کنند. ممتحنین آزمون ها را در مقیاسی از "A" تا "E" نمره دادند.
استخدامشدگانی که نمرات «الف» را کسب کردهاند به عنوان افسر آموزش میبینند در حالی که افرادی که نمرات «D» و «E» را کسب کردهاند هرگز آموزش افسری دریافت نمیکنند. کار روانشناسان در طول جنگ به آمریکایی ها ثابت کرد که تست های هوش می توانند کاربرد گسترده تری داشته باشند. پس از جنگ، ترمن و همکارانش برای بهبود کارایی مدارس آمریکایی در حال رشد، برای استفاده از تستهای هوش در مدارس فشار آوردند.
خاستگاه های توانایی
ترمن کار جی مککین کتل را دنبال کرد که ایدههای ویلهلم وونت و فرانسیس گالتون را با هم ترکیب میکرد و میگفت کسانی که از نظر فکری برتر هستند، «حدیتی حسی، قدرت گرفتن، حساسیت به درد و حافظه برای همخوانهای دیکتهشده» بهتری خواهند داشت. ترمن رساله دکترای خود را با عنوان نبوغ و حماقت نوشت: مطالعه برخی از فرآیندهای فکری هفت پسر "باهوش" و هفت پسر "احمق". او آزمایشات کتل را بر روی پسرانی که باهوش در نظر گرفته می شدند در مقابل پسرانی که بی هوش به حساب می آمدند، انجام داد.
برخلاف بینه و سایمون که هدفشان شناسایی کودکان مدرسهای کمتوان برای کمک به مراقبتهای مورد نیاز بود، ترمن استفاده از تستهای هوش را برای طبقهبندی کودکان و قرار دادن آنها در مسیر شغلی مناسب پیشنهاد کرد. او معتقد بود ضریب هوشی ارثی است و قوی ترین پیش بینی کننده موفقیت نهایی یک فرد در زندگی است.
روانشناسی استعدادهای افراطی
مطالعه ترمن در مورد کودکان نابغه و با استعداد یک علاقه مادام العمر بود. شیفتگی او به هوش کودکان در اوایل کارش از زمانی شروع شد که با تحقیقات آلفرد بینه در این زمینه آشنا بود.
ترمن از طریق مطالعات خود بر روی کودکان تیزهوش، امیدوار بود اولاً بهترین محیط های آموزشی را برای کودکان تیزهوش کشف کند و ثانیاً این کلیشه های منفی را که کودکان تیزهوش «متکبر، دمدمی مزاج، از نظر اجتماعی غیرعادی و [دیوانه] هستند، آزمایش و از بین ببرد».
پیش از این، تحقیقاتی که در مورد بزرگسالان نابغه انجام می شد، گذشته نگر بود و سال های اولیه آنها را برای سرنخ هایی برای رشد استعداد بررسی می کرد. با توسعه تست های هوش توسط Binet، شناسایی سریع کودکان با استعداد و مطالعه آنها از دوران کودکی تا بزرگسالی امکان پذیر شد. ترمن در مقاله خود در سال 1922 به نام رویکردی جدید برای مطالعه نبوغ خاطرنشان کرد که این پیشرفت در آزمایش نشانگر تغییری در تحقیقات در مورد نوابغ و استعدادها است.
ترمن پاسخ های خود را در مطالعه طولی خود بر روی کودکان تیزهوش یافت: مطالعات ژنتیکی نابغه. مطالعات ژنتیکی نابغه در سال 1921 آغاز شد، از ابتدا یک مطالعه طولانی مدت بر روی کودکان تیزهوش بود. ترمن که در پنج جلد منتشر شده بود، کودکانی را با بهره هوشی بسیار بالا در دوران کودکی در طول زندگی خود دنبال می کرد. جلد پنجم کودکان را در یک پیگیری 35 ساله بررسی کرد و به گروه تیزهوشان در دوران میانسالی نگاه کرد.
مطالعات ژنتیکی نابغه نشان داد که کودکان با استعداد و نابغه حداقل از سلامتی متوسط برخوردار بوده و دارای شخصیت طبیعی هستند. تعداد کمی از آنها کلیشه های منفی قبلی را در مورد کودکان با استعداد نشان دادند. او دریافت که کودکان تیزهوش با کلیشههای موجود که اغلب با آنها مرتبط است مطابقت ندارند: آنها ضعیفتر و ناسازگار اجتماعی نیستند، اما در واقع عموماً قد بلندتر، از سلامت بهتر، رشد فیزیکی بهتر و سازگاری اجتماعی بهتری نسبت به سایر کودکان داشتند. کودکانی که در تحصیلات او گنجانده شده بود در محاوره به عنوان موریانه شناخته می شدند. در روابط، آنها کمتر احتمال داشت طلاق بگیرند. علاوه بر این، آنهایی که در گروه تیزهوشان بودند، عموماً در حرفه خود موفق بودند: بسیاری از آنها جوایزی را برای به رسمیت شناختن دستاوردهای خود دریافت کردند. اگرچه بسیاری از کودکان در بزرگسالی به ارتفاعات استثنایی دست یافتند، اما همه آنها این کار را نکردند. ترمن علل عدم تحقق استعدادهای آشکار را بررسی کرد و موانع شخصی، تحصیلات و کمبود فرصت را به عنوان علل کشف کرد.
ترمن قبل از تکمیل جلد پنجم از مطالعات ژنتیکی نابغه درگذشت، اما ملیتا اودن، یکی از همکاران، این جلد را تکمیل کرد و آن را منتشر کرد. بسیاری از شرکت کنندگان موفق در مطالعه و همچنین یکی از همکاران وی، به کار خود ادامه دهند. این مطالعه همچنان توسط دانشگاه استنفورد پشتیبانی میشود و تا زمانی که آخرین موریانه از مطالعه خارج شود یا بمیرد ادامه خواهد داشت.
نقش وظایف پیچیده در توسعه پتانسیل
در سال 1915، او مقاله ای به نام بهداشت روانی کودکان استثنایی نوشت. او اشاره کرد که اگرچه او معتقد بود ظرفیت هوش ارثی است، اما کسانی که هوش استثنایی دارند به مدرسه استثنایی نیز نیاز دارند. ترمن نوشت که «به ندرت به [کودکان باهوش] وظایفی داده میشود که بهترین تواناییهایشان را نشان میدهد، و در نتیجه خطر افتادن به عادتهای مادامالعمر با کارایی کمتر را دارند». به عبارت دیگر، طبیعت (وراثت) نقش زیادی در تعیین هوش دارد، اما پرورش (محیط) نیز در پرورش توانایی فکری ذاتی مهم است. به اعتراف خود او، هیچ چیزی در اصل و نسب او وجود نداشت که کسی را وادار به پیش بینی او برای داشتن یک حرفه فکری کند.
ترمن در طول زندگی خود به عضویت آکادمی ملی علوم ایالات متحده، آکادمی علوم و هنر آمریکا و انجمن فلسفی آمریکا انتخاب شد.
از سال 1957 تا 2018، یک مدرسه راهنمایی به نام ترمن و پسرش فردریک ترمن نامگذاری شد. با این حال، در سال 2018، پس از اینکه ترمن درگیر جنبش اصلاح نژاد شد، به اتفاق آرا تصمیم گرفت که نام مدرسه را به افتخار الن فلچر، عضو سابق شورای شهر پالو آلتو تغییر دهد.
فردریک ترمن بهعنوان استاد دانشگاه استنفورد، بخشهای علوم، آمار و مهندسی را که به منجنیق کردن استنفورد در رتبههای موسسات آموزشی درجه یک جهان و همچنین رشد دره سیلیکون کمک کرد، بسیار گسترش داد. دانشگاه استنفورد دارای مقام استادی به افتخار وی است.
آثار
The Measurement of Intelligence (1916)
The Use of Intelligence Tests (1916)
The Intelligence of School Children: How Children Differ in Ability, the Use of Mental Tests in School Grading, and the Proper Education of Exceptional Children (1919)
The Stanford Achievement Test (1923)
Genetic Studies of Genius (1925, 1947, 1959)
Autobiography of Lewis Terman (1930)
Terman, Lewis M. (December 1915). "The Mental Hygiene of Exceptional Children". The Pedagogical Seminary. 22 (4): 529–537. doi:10.1080/08919402.1915.10533983. hdl:10192/27397.
Terman, L. M. (1922). "A New Approach to the Study of Genius". Psychological Review. 29 (4): 310–318. doi:10.1037/h0071072.
Terman, L.M. (Ed.). (1959). The gifted group at mid-life. Stanford, CA: Stanford University Press.